آل احمد اول کنش گر بود بعد نویسنده برای ساخت مستند کمبود منابع داریم
وبلاگ آفتاب: به گزارش وبلاگ آفتاب، مراسم اکران و نقد و بررسی مستند من جلال آل احمد هستم به کارگردانی علی اکبری در فرهنگسرای اندیشه برگزار گردید.
به گزارش وبلاگ آفتاب به نقل از مهر، مراسم اکران و نقد و بررسی مستند «من جلال آل احمد هستم» به کارگردانی علی اکبری با حضور و سخنرانی کارگردان مستند، مهرزاد دانش، خسرو معتضد و محمدرضا کائینی، امشب ۱۸ شهریور در فرهنگسرای اندیشه برگزار گردید. در آغاز برنامه مستند «من جلال آل احمد هستم» با استقبال مخاطبان اکران شد. بعد از آن جلسه نقد و بررسی فیلم شروع شد. بخش ابتدایی پنل نقد و بررسی با حضور مهرزاد دانش و علی اکبری شکل گرفت.
آل احمدی اول کنش گر بود و بعد نویسنده
علی اکبری کارگردان این مستند درباره ی پرداخت کوتاه و ناقص به بخش هنری زندگی جلال آل احمد توضیح داد: جلال کسی است که چند وجه داشت بعنوان مثال وقتی نمایشگاه اسرائیل تشکیل می شود، می رود و نمایشگاه را می بندد و با عباس هویدا دیدار می کند، نکته ای که برای من جالب است و در این مستند نیز وجود دارد اینست که ما جلال آل احمدی را می بینیم که در وهله اول کنش گر است و در وهله دوم نویسنده.
نگاه ناقص به بخش ادبی زندگی جلال
مهرزاد دانش بعد از اکبری اظهار داشت: در بخشی از مستند آقای کاکایی را دیدم، خوشحال شدم چون احتمال دادم که در مورد خاصیت های ادبی آل احمد صحبت می کند، اما دیدم که در مورد «غرب زدگی» صحبت می کند. وی ادامه داد: مستندی که دیدیم مستند خوبی بود. تمامی این موارد و خاصیت هایی که در مستند وجود داشت و حضور ما کنار یکدیگر نشان دهنده اینست که همچنان جلال آل احمد زنده است. در بخش بعدی محمدرضا کائینی و خسرو معتضد روی صحنه حاضر شدند و بخش دوم پنل جلسه نقد و بررسی شروع شد.
مشکل کمبود منابع تحقیقاتی؛ امام موسی صدر را ساواک نکشت!
معتضد ضمن خوشامدگویی به حضار، سخنان خودرا شروع کرد و اظهار داشت: چند مشکل اساسی در این فیلم وجود داشت؛ نخستین مشکل این که در فیلم بیان شد که امام موسی صدر را ساواک به قتل رسانده است، این مساله اشتباه است. نکته دیگر این که جاهایی از فیلم رگه هایی داستانی پیدا کرد که این در فیلم مستند اشتباه است. ما را از سوی دولت، سفری به انگلیس بردند. آن جا من تعداد زیادی فیلم پیدا کردم، احیانا این خلأها از نبود منابع است، که زمان جوانی ما این امکان مهیا بود.
سانسور در هر زمانه ای مشکل ساز است
وی ادامه داد: دستگاه سانسور در هر دوره ای که باشد ایجاد مشکل می کند و این مساله در زمان و دوره خود فرقی نخواهد داشت. در خیلی از موارد خودکشی ها را با نام مسمومیت اعلام می کردند و این مد شده بود و همچنان هم هست، بعنوان مثال تختی خودکشی کرده بود اما گفتند که او را کشتند، تختی با تریاک خودکشی کرده بود. در مثال دیگر صمد بهرنگی را ساواک نکشت، بلکه در رود ارس خودش را غرق کرد و خودکشی کرد و بعدها گفتند که اعلام نکنید که خودکشی کرده است یا حتی علی شریعتی بر اثر نرسیدن هوا به مغزش در اثر مصرف و استعمال بی رویه سیگار، فوت کرد، اما علت مرگ او با عنوان دیگری بیان شد. جلال هم از این قاعده مستثنی نبود، جلال دق کرد و مسموم نشد. معتضد در مورد زندگی جلال آل احمد، توضیح داد: جلال آل احمد از جایی به بعد به فعالیت در حزب توده پرداخت. وقتی که اختناق به پایان برسد، همه چیز عوض می شود، همانطور که بعد از رفتن رضاشاه و رفع اختناق اوضاع تغییر نمود، جلال هم در آن دوره دستخوش تغییر شد.
آدمیزاد تغییر می کند؛ جلال فردی بی ثبات نبود
وی ادامه داد: این تغییر اعتقادی جلال در زندگی اش، از بی ثباتی شخصیتی او نبود، بلکه از این بود که آدم تغییر می کند و انسان عوض می شود بعنوان مثال در شوروی وقتی که استالین مرد، میدان امام حسین (فوزیه سابق) توسط هویدا در اختیار مردم قرار گرفت که در صورت داشتن میل به این میدان بیایند و برای استالین سوگواری کنند، اما بعدها مکتب استالین مکتب فریبنده ای تلقی شد، درنتیجه با تغییر اوضاع، همه چیز عوض می شود. جلال آل احمد کسی بود که می خواست با نوشتن کتاب و مقاله یا ترجمه، حرف بزند اما جلویش را گرفتند و از جایی به بعد اجازه ندادند که کار فرهنگی کند، علاوه بر خودش همسرش را نیز از دانشگاه بیرون کردند، درنتیجه جلال و همسرش (سیمین دانشور) چگونه از پس مخارج زندگی بر بیایند؟ این ها فشارهایی بود که به جلال وارد شد.
مرگ جلال ابزاری برای نقل زندگی وی
بعد از متعضد، محمدرضا کائینی که سخنران دوم در بخش دوم این پنل بود، سخنان خودرا شروع کرد و اظهار داشت: گویی کارگردان مستند با اشاره به شیوه مرگ جلال قصد نقل زندگی او را دارد. خواهر زاده های جلال در میان ما حضور دارند، بعضی از آنها معتقد هستند که دایی شان را کشتند و تعدادی دیگر از خواهرزاده ها این دید را ندارند.
چرا در جامعه ما هر مرگی کشتن تلقی می شود؟
وی ادامه داد: سوءتفاهمی وجود دارد که عده ای می گویند آل احمد گفته است که تختی را کشتند، بلکه آل احمد در کتاب «افسانه عوام» گفت «چرا در جامعه ما هر مرگی را کشتن تلقی می کنند؟ این به سبب جامعه پر سوءتفاهم ماست». آل احمد همه نوشته هایش زیر تیغ سانسور بود و مورد توجه سیستم امنیتی آن زمان بود. وقتی فردی در معرض این حجم از تهدید است، خیلی محتمل است مرگش کشتن تلقی شود. کارگردان این مستند از همین جا شروع می کند که اگر جلال مرگ مشکوکی دارد، چه زندگی داشته است؟
دانشور از عصبانی بودن جلال می گفت
کائینی با اشاره به مستند، بیان کرد: اصلا دغدغه کارگردان زندگی ادیبانه جلال نیست بلکه، زندگی سیاسی و کنش گری اوست. خانم دانشور همیشه می گفت؛ جلال از زمانه خود بسیار عصبانی بود و خودش نیز فردی تندخو بود. مجموعه این فشارهای عصبی او را گرفتار سکته کرد. علاوه بر بعد سیاسی، بعد خانوادگی جلال نیز، مورد ابهام است.
بسیاری از قِبَل آثار جلال پولدار شدند
وی ادامه داد: وقتی راجع به جلال حرف می زنیم راجع به فردی حرف می زنیم که همچنان کتب آن در نمایشگاه کتاب خریدار دارد و خیلی از ناشران غیردولتی و غیرحکومتی از قِبَل آثار او پولدار شده اند. آل احمد در زندگی خود بگونه ای پیش رفت که بقیه را درنظر نمی گرفت و مواجهه خودرا با معضلات جامعه مطرح می کرد و به نظر بقیه در مورد این مواجهه به هیچ عنوان اهمیت نمی داد.
مشکل جلال با غرب نبود با امپریالیسم بود
کائینی در مورد نگاه آل احمد به غرب، بیان کرد: آل احمد با غرب هیچ مشکلی نداشت، بلکه با امپریالیسم مشکل داشت وگرنه کمتر کسی به اندازه جلال اروپا رفته است و اگر عکسهایی را که از خانه او موجود است، ببینیم متوجه زندگی مرفه و شبه اروپایی او می شویم و دقیقا سر موضوع امپریالیسم به خصوص از نوع اقتصادی اش صدایش بلند می شد.
بطور خلاصه در بسیاری از موارد خودکشی ها را با نام مسمومیت اعلام می کردند و این مد شده بود و بازهم هم هست، به عنوان مثال تختی خودکشی کرده بود اما گفتند که او را کشتند، تختی با تریاک خودکشی کرده بود. وی اضافه کرد: این تغییر اعتقادی جلال در زندگی اش، از بی ثباتی شخصیتی او نبود، بلکه از این بود که آدم تغییر می کند و انسان عوض می شود به عنوان مثال در شوروی وقتی که استالین مرد، میدان امام حسین (فوزیه سابق) توسط هویدا در اختیار مردم قرار گرفت که در صورت داشتن میل به این میدان بیایند و برای استالین سوگواری کنند، اما بعدها مکتب استالین مکتب فریبنده ای تلقی شد، درنتیجه با تغییر اوضاع، همه چیز عوض می شود. این به جهت جامعه پر سوءتفاهم ماست.
منبع: وبلاگ آفتاب
این مطلب آفتاب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات کابران آفتاب در مورد این مطلب